اسلام

.....در كشكول شمس آمده كه زمانى چشمايشان آب آورد به دكتر مراجعه كرد دكتر گفت : من چشمت را خوب مى كنم به شرطى كه دگر با او نخوانى ننويسى پس او معالجه شد و چشمش خوب گرديد. مجددا شروع به خواندن و نوشتن كرد تا اينكه به كلى نابينا شد و در راه رفتن دستش را به ديوار مى گرفت آخر الامر متوسل شد به محمّد و آل محمّد صلوات اللّه عليهم اجمعين . شبى در عالم رؤ يا پيغمبر اكرم را در خواب ديد حضرت به او فرمود: چرا در مصائب حسين مرثيه نمى گوئى بگو تا خداى متعال چشمت را شفادهد. در همان وقت حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها حاضر گرديد و فرمود وصال اگر شعر مصيبت گفتى شرطش آن است كه اول از حسنم شروع كنى زيرا فرزندم حسن خيلى مظلوم است . صبح كه شد وصال شروع كرد دور خانهقدم زدن و دست به ديوار گرفتن و اين شعر را گفت : در تاب رفت و طشت ببر خواند و ناله كرد آن طشت را از خون جگر باغ لاله كرد نيم دوم شعر را كه گفت چشمانش روشن و بينا شدند سپس گفت : خونى كه خورد در همه عمر از گلو بريخت دل را تهى ز خون دل چند ساله كرد زينب كشيد معجر و آه از جگر كشيد كلثوم زد به سينه و از درد ناله كرد كشكول شمس . كرامات الحسينية (ع ) ج 1 (معجزات سيّد الشهداء (ع ) بعد از شهادت ) مؤ لف : على مير خلف زاده .

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 آذر 1391برچسب:, توسط ایریلوزادیان